تصور مرگ
عزیز مامان این روزها عجیب همه چیز بوی مرگ میده... اخبار... اینستا... حتی تو زنگ ها و تماسای روزانه هم، خبر مرگ ادمها رو میشنوم... اما من،من همه تلاشم زندگی... به شیوه ای که فکر میکنم باید و درسته ،که قطعا مملو از اشتباه. الان داشتم فکر میکردم اگر به هر علتی مرگ به سراغم بیاد ،بزرگ ترین حسی که دارم چیه؟ اضطراب ترس تأسف حسرت... چی؟ راستش فکر کنم شاید ترکیبی از همه باشه ... اما به شدت فکر می کنم... به نظر خدا بس بوده... کار دیگه ای نداشتم و بقیه اش دور باطل میشده... این حس یه جورایی عجیب پر از نارضایتی و رضایت... چون همه فکر و قلبم میدونه من همیشه همه تلاشم و کردم... گرچه ناکافی..اما این من بودم... منی که اینقدر میتونست.. خواست بهتر...
نویسنده :
مسی
22:58