بازم عکسها
رفتیم شرکت فراکوه با چیستا خانم دوستت... آقای مهندس هم کلی هواتون و داشت.. اولین ادامس بادکنکی پشت میز سابق مامان تو اتاق آقای مهندس شهابی...مدیر عامل! اما مهربون... خدا حفظشون کنه واقعا دوروز قبل تولدت یعنی ۵ مرداد واکسن ۶ سالگیت رو زدم... خودت انتخاب کردی... واسه سنجش رفتیم اونجا و تو در کمال تعجب گفتی مامان میخوام واکسنم رو هم بزنم راحت شم.. البته آخرش پشیمون شدی یه لحظه اما دیر بود... گریه هم نکردی زیاد.. اما یک روز کامل تب داشتی و کم کم تپبهتر شدی روز تولدت تقریبا خوب بودی شب بابا برات کادو لپ لپ گنده خرید.. جایزه شهامت واکسن زدن ...
نویسنده :
مسی
16:50