آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

عکس های دیروز پارک پلیس

بابا از 4 شنبه تا جمعه ساغت 1 میرسید خونه و خدا رحم کرد که خاله وجیه و دایی مهدی آمدند وگرنه ما می پوکیدیم . وقتی دایی مهدی اینا آمدند شما از شدت خوشحالی جنا جیقی کشیدی کهفک کنم کل ساختمون فهمیدن پریا اومده!!! عزیزمییی ...
8 شهريور 1394

بدون عنوان

این مطلب و توی یه گروه تو تلگرام واسم فرستادن. انقدر حرف دلم بود که برات اینجا مینویسم گلم. زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم. آنجا که عمر وزن می گیرد دنیا به قدری سبک می شود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواه...
8 شهريور 1394

بدون عنوان

عزیز دلم اینکه میبینم انقدر با اعتماد به نفس هستی و در عین سرکش بودن حرف گوش کن . لذت می برم . چون می فهمم ،پس خیلی هم اشتباهاتم زیاد بزرگ نبودن. بی نهایت دوستت دارم بینهایت این عکس رو همین امروز ازت گرفتم ماه من.... ...
5 شهريور 1394

بدون عنوان

از وقتی یادم همیشه اشتباه میکردم و بعد می افتادم دنبال اینکه چه جوری جبرانش کنم. ازت معذرت می خوام آمیتریس من از اینکه مادر خوبی بیستم گاهی دوستت دارم  
23 مرداد 1394

عکس های شهر بازی

دم در خونه اسب( سکه ای ) . اولین وسیله ای که انتخاب کردی  چرخ و فلک( اولین وسیله ای که نشستی و  در آخر هم خودت تنهایی یه بار دیگه امتحانش کردی) اینم آخرین بار که سوارش شدی قطار... اسب. اینم تاپ قوری و فنجان که با مامان نشستی و خوشت نیومد و هی می گفتی "مامان پایین" اینم ماهی که از اینم خوشت نیومد و زودی پیاده شدی اینم بخش بپر بپر که اول خوشت نیومد و اومدی بیرون و در آخر خودت خواستی دوباره بری توش . ... اینم دم در پارک ...
8 مرداد 1394

دوسالگی!!

عزیز دلم سلام دو ساله که پا به زندگی من گذاشتی ، دو سالی که واقعاً من هم پا به پای تو رشد کردم. آمیتریس نمی دونی چقدر از اینکه تو رو دارم خوشحالم . یه حس خاص و بی نظیر! عزیز دلم همیشه سعی کردم و می کنم ، که مادر خوبی برات باشم .اما کم وکاستی و اشتباهاتی همم قطعاً دارم . اشتباهاتی که بیشتر از هر کس خودم نمی تونم به خاطر اونها خودم و ببخشم. امسال واست تولد نگرفتم ، راستش بیشتر نخواستم که بگیرم . پیش خودم گفتم تو زیاد خوشحال نمی شی که من یکی دو روز و مشغول آشپزخونه باشم . عوصش بردمت پارک اسباب بازی، امروز هم شرکت سابق مامان که واسه نهار دعوتمون کرده بودن، فردا هم میخوام واست کیک بخرم، آخه بابا زودتر می آد و بهتر که اونم خست...
7 مرداد 1394

عکسهای مسافرت 1 روزمون به محمود آباد

دختر گلم لب دریا در حال خودن موارد ممنوعه!! مامانی و آمیتریس خانوم تو دریای طوفانی ... دخترم و دایی جون عباس اینجا هم نگران پرهام شده بودی و هی داد می زدی پرهام پرهام که پرهام اومده و بوست کرد!! دخترم داشتم فکرمی کردم اگه یه روزی من نبودم و دایی جون مهدی یا عارف و... این سایت و یه روزی ببینن هی میگن همش عکسای دایی عباس .. اما خوب آخه من چه کار کنم بیشتر جور می شه با هم با عکس بگیرید!!! ...
4 مرداد 1394

بدون عنوان

سلام دختر شیرینم. به زودی شما یه دختر ناز 2 ساله میشی ، سخت و آسون، داری بزرگ میشی  و من از دیدن هر سانت قد کشیدنت و  خندیدنت و دیدن کار جدیدت یه لذتی میبرم که خدا می دونه. دخترم از زمانی که یادم بود ، همیشه داشتم خودم و می ساختم ، انگار آروم بودن و یه زندگی عادی داشتن و هرگز دوست نداشتم. همیشه سعی کردم بهتر و بهتر و بهتر باشم. نمی دونم چقدر موفق شدم ، اما ایمان دارم اگر تلاشم نبود همینی که هستم هم نبودم. اما از وقتی که شما وارد زندگی من شدی، یه جورایی همه چیز فرق کرده، خودم و ملزم می دونم به بهتر بودن و شدن و پیشرفت کردن. دوست دارم همیشه باعث خوشحالیت باشم. امتحان نظام مهندسی این دوره رو هم دادم . ببینم چی می شه ...
4 مرداد 1394

بدون عنوان

دیشب خاله آزاده اومده بود پیشمون. بعد از 3 سال ، و برای اولین بار دیدن تو. وقتی دوستهای قدیمی و خیلی از آدمهایی که دوسشون دارم و از قبل میشناسم رو بعد مدتی می بینم خیلی دلم میگیره.  من هنوز خیلی از واقعیت های زمان رو نمی تونم قبول کنم. اینکه دیگه یه دختر 18 ساله نیستم و باید این رو بپذیرم! دلم یاد روزهایی و می کنه که با هم بودیم و آزاده خیلی اوقات یه جوری بهم نگاه می کرد که انگار خیلی عجیبم، یا خنگ یا خونسرد!! و من می فهمیدم ، اما نمی دونستم باید چه کار کنم ! خوب واقعا اونطور بودم ، یکم عجیب، تودار و تو خیلی مسایل بی تفاوت و خنگ!! یادش به خیر! اما خوشحالم که دوستانی دارم که من رو با تمام آنچه که هستم ، دوستم دارن...
19 تير 1394