برای مادر
سلام مادر آشپزخانه همسایه روبرو را همیشه را میبینم ، عجیب بوی مادر میدهد و آشپزخانه من بوی ناپختی های همیشه ام! دخترکت با تو حرف میزند ، میشنوی مادر. همان دخترکی که خیلی چیزها را به آینده وعده داده بود به خودش ، اما نشد . خودم را نمی بخشم به خاطر همه ی نافرمانی ها و بدی هایم به تو . نمی توانم فراموش کنم اشکهایی که برایم ریختی ، من دوستت داشتم ...بسیار... اما هرگز دختر خوبی برایت نبودم مادر؟ نه؟ مرا ببخش ، ببخش ، ببخش. مامان آنجا که هستی باز سراغ دل مرا میگیری؟ یادت هست که دخترکت دلش لک میزند برای لوس شدن، نوازش های مهربان تو و بوی پیراهنت!! هنوز هم از ندیدن من بیتابی میکنی و از بیرحمی هایم دلت به تنگ میآید؟ م...
نویسنده :
مسی
0:38