آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

بوی بابا!!

1394/6/8 0:59
نویسنده : مسی
189 بازدید
اشتراک گذاری

گفتم که چند روزی هست که بابا خیلی دیر میرسه خونه و خدوداً 18-19 ساعت بیرون از خونه است و داره کار میکنه .

چهارشنبه شب که اومد شما خواب بودی ولی صبح قبل از رفتن بابا بیدار شدی و دیدیش و دوباره خوابیدی ، ولی صبح که بیدار شدی با یه حالت بغض گفتی مامان بابا کو؟ گفتم رفته سر کار؟گفتی کاار؟گفتم آره مامان کار و آروم شدی .

پنج شنبه که خاله وجیه اینا اومدن و شما هم پا به پای ما بیدار موندی و هر کار کردم نخوابیدی تا بابات اومد.

بیچاره 19 ساعتی بود مه پاش تو کفش بود و خوب شدیداً بو گرفته بود و کل خونه عطراگین.

خلاصه بابا که رفت پاش و بشوره من رو به عارف کردم و گفتم :

به به چه بویی!!

بعد شما پشت بند من گفتی

:بو!!

گفتم:

مامان بوی چیه بوی بد؟

یهو با یه حالت خاصی گفتی :

نه بو بابا!!!

وای مرده بودیم از خنده .

خیلی بامزه مسایل رو به هم ربط می دی .

واسه روز تولدم هم که جشن گرفته بودیم و تو یه عالمه دور از چشم من پفک و.. خورده بودی و البته میوه که صبح حالت بد شد.

بعد من بهت گفتم : مامان ببین انقدر پفک خوردی حالت بد شد. از اون روز هی میگی : من پفک خوردم آ( آوردم) بایا( بالا)!!

عاشقتم کوچولوی ناز من.

عاشق!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

mahtala
10 شهریور 94 19:35
سلام تولد دو سالگي آميتريس مبارك ! اميدوارم هميشه باهم ديگه و شاد باشين . هميشه به يادتون هستم ...
مسی
پاسخ
مرسی عزیزم