وام
دختر گلم این چند مدت هم سرمای بدی خوردم طوری که صدام در نمی آد و هم واسه وام مسکن خونه داریم میدویم و هی به مشکل بر میخوریم با این فروشنده ی گیج!! 2 روز که بابا مرخصی گرفته بود و هی میرفیم بانک. بالاخره دیروز تا یه جاهای پیش رفتیم . تاببینیم چی می شه. 2 شنبه رفتیم خونه دایی مهدی و صبح شما رو گذاشتیم پیش خاله نازی تا بتونیم بریم سراغ کارای بانک. ما ساعت 6.15 رفتیم و گویا شما ساعت 7.15!! خلاصه کلی رو درگیر کردی با شیطنتات. داداش مهدی می گه خیلی شیطون و بامزه هستی . البته اینبار به شوخی بهت گفت "سونامی" :) آخه وارد هر جا که می شی اونجا رو ویرون می کنی!!!! نکته جالب تر اینکه دیروز خیلی من و می بوسیدی. انگا...
نویسنده :
مسی
7:29