آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

وام

1393/9/19 7:29
نویسنده : مسی
251 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم این چند مدت هم سرمای بدی خوردم  طوری که صدام در نمی آد و هم واسه وام مسکن خونه داریم میدویم و هی به مشکل بر میخوریم با این فروشنده ی گیج!!

2 روز که بابا مرخصی گرفته بود و هی میرفیم بانک. بالاخره دیروز تا یه جاهای پیش رفتیم . تاببینیم چی می شه.

2 شنبه رفتیم خونه دایی مهدی و صبح شما رو گذاشتیم پیش خاله نازی تا بتونیم بریم سراغ کارای بانک.

ما ساعت 6.15 رفتیم و گویا شما ساعت 7.15!!

خلاصه کلی رو درگیر کردی با شیطنتات.

داداش مهدی می گه خیلی شیطون و بامزه هستی . البته اینبار به شوخی بهت گفت "سونامی" :)‌ آخه وارد هر جا که می شی اونجا رو ویرون می کنی!!!!

نکته جالب تر اینکه دیروز خیلی من و می بوسیدی. انگار واقعاً دلت واسم تنگ شده بود.

و اما یه کار جدید که خیلی قشنگ واسم.

وقتی کاری و انجام می دی که نباید و من باهات محکم برخورد می کنم اول گریه می کنی و بعد من و می بوسی که یعنی ببخشید . و چون معمولا اگه من دعوات کنم بغلت نمی کنم تا یه مدت که متوجه اشتباهت بشی بغل هیچ کس نمیری و پیش خودم میمونی.

فدات بشم الهی من عسل!

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

mahtala
30 آذر 93 11:12
اميدوارم كه وام تون جور بشه . يا شايدم تا الان شده باشه ... هر جا هستين و هرجوري هستين سالم و خوش باشين ...