شرکت فراکوه
دیروز رفتیم با هم شرکت سابق مامان.
همه می گفتن که خیلی ناز تر شدی.
همه خیلی دوستت داشتند و بهت توجه می کردن.
خاله صدیقه هم همش بغلت می کردٰ یه جا مامان بهش به شوخی گفت "نکنه دلت واسه نینی خودت تنگ شده"!!
و اون تو چشماش پر از اشک شد و ...
خیلی ناراحت شدم !! نباید این حرف رو می زدم. چون بعدش که فکر کردم دیدم واقعا سخت دوری از بچه به این شیرینی!!
خوشحالم که در کنارت هستم . حتی به قیمت خونه نشین شدن و احساس بد بی فایده شدن من.( البته تاکید میکنم من چون شاید خیلی ها تو خونه خیلی مفید تر هم باشند اما من فکر نکنم از این جنس باشم.)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی