آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

شیرین ربونی های جدید دخترم

1394/9/19 1:36
نویسنده : مسی
245 بازدید
اشتراک گذاری

1-عزیز دلم  چند روز پیش داشتم با عجله کار می کردم که شما هی می آمدی میگفتی ، مامان بازی، مامان آب، مامان و.... و همش باهام صحبت میکردی و وقتی من بی اعتنا میگفتم "آها  خوووب"  می گفتی " مامان با من حرف بزن!!" منم یهو دیگه خسته شدم و گفتم خدایا و الکی گریه کردم . بعد شما اومدی و با اون زبون شیرینت گفتی:

مامان چی شد؟ ها؟ بادبادکت تیکیده( ترکیده) !!

واقعا دلم میخواست بخورمت!!

2-دیروز داشتم کار میکردم که بیسکویت خواستی و وقتی بهت دادم گفتی:

مامان ببما( بفرما)

گفتم : مرسی عزیزم میل ندارم

گفتی :مامان ببما، خومزستا!!_ خوشمزه است ها) ، بببما تارف نکن!!

چی کار می تونم بکنم با تو منننننننننننننننننن

اما کارهای جدیدت :

تقریبا خیلی اوقات که جیش داری میری دم در دستشویی و خودت لباست رو در میاری و جیش میکنی

خیلی مجدد علاقه مند به بهم زدن کمد هات پیدا کردی

تازگی ها فهمیدم خیلی از شعرها و داستانهایی رو که برات میخونم رو حفظ هستی اما نمی خونی

صحبت کردنت خیلی شیرین تر و روون تر شده

اگه کسی به تلفن خونه زنگ بزنه شما جواب میدی

....

 و از همه مهمتر شیرین ترین دختر روی زمین مامان شدی!!

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)