شما و خاله مریم
دیروز رفتیم خونه عمو مصطفی .عمو امین و خاله مریم هم بودند.
من داشتم کار می کردم و تو کنار خاله مریم بودی. یهو اومد و گفت:مسی دیدی چی کار کرد؟گفتم نه!!
گفت یه چیزی و حس کردم تو دستش پنهون کرده اومدم و بهش گفتم : آمیتریس چی تو دستت داری؟
یهو از پشتت دستت و آوردی و جلوت باز کردی و همزمان گفتی:"هیچی"!!!!!!
نمی دونم شانسی بود یا واقعا متوجه شدی و گفتی.
قربونت بشم که انقدر ماهیی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی