آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

روز مادر و مهد کودک

1393/2/1 15:48
نویسنده : مسی
181 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز روز مادر بود.

خوش به حال اونایی که می تونن این روز و به ماماناشون تبریک بگن.

اما خوب ما هم دلمون خوش که ما رو میبینی مادر ، صدامون و می شنوی مادر!!

خلاصه روز مادر همه ی مامانایی که رفتن هم مبارک !!

 با خاله صدیقه و چیستا خانم رفتیم شرکت.برگشتنی رفتیم که مهد نزدیک شرکت رو ببینیم.

وقتی رفتم و مهد کودک و دیدم دلم می خواست همونجا بشینم و گریه کنم.

انگار قلبم داشت می ترکید!!!

خیلی حس بدی بود.

کاشکی بشه که بیشتر پیشم بمونی.

نمی دونی چقدر دردناک دور شدن ازت!!!و سپردن تو به کسایی که هیچ نمی شناسیشون و اعتمادی نداری!!

راستی امروز یه نشونه هایی از دندون حس کردم.امیدوارم که درست باشه .خیلی دوست دارم همیشه از همه جلو بزنی ، تو هر کاری.

البته فک کنم همه ی مامانا اینطورن!!

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مه طلا
2 اردیبهشت 93 8:16
سلام . خيلي خوشحالم كه بالاخره يه وبلاگ درست كردي . با قدرت نوشتني كه تو داري دوست دارم هر روز بهتون سر بزنم اميدوارم كه تو زود به زود بنويسي .
مه طلا
2 اردیبهشت 93 8:20
ديگه ميدوني كه من حسابي دركت ميكنم . ولي الان باز هم بهترين موقع هست كه اميتريس رو ميذاري مهد . راحت تر عادت ميكنه . منم ديروز رهام رو بردم مهد . امروز روز دوم بود . صبح كه بهم گفت بذار يه كم ديگه بخوابم اعصابم داغون شد ...
مسی
2 اردیبهشت 93 9:27
ممنون مه طلا اگه بتونم درست پیش برم و آمیتریس از این کار خوشش بیاد ،باید خیلی ازت ممنون باشه، چون در حقیقت تو مشوق درجه یک من بودی!!!
مه طلا
3 اردیبهشت 93 8:26
حتما خوشش مياد بخصوص كه دختر هست و معمولا دختر ها ذوق و سليقه بيشتري دارن ...