روز مادر و مهد کودک
دیروز روز مادر بود.
خوش به حال اونایی که می تونن این روز و به ماماناشون تبریک بگن.
اما خوب ما هم دلمون خوش که ما رو میبینی مادر ، صدامون و می شنوی مادر!!
خلاصه روز مادر همه ی مامانایی که رفتن هم مبارک !!
با خاله صدیقه و چیستا خانم رفتیم شرکت.برگشتنی رفتیم که مهد نزدیک شرکت رو ببینیم.
وقتی رفتم و مهد کودک و دیدم دلم می خواست همونجا بشینم و گریه کنم.
انگار قلبم داشت می ترکید!!!
خیلی حس بدی بود.
کاشکی بشه که بیشتر پیشم بمونی.
نمی دونی چقدر دردناک دور شدن ازت!!!و سپردن تو به کسایی که هیچ نمی شناسیشون و اعتمادی نداری!!
راستی امروز یه نشونه هایی از دندون حس کردم.امیدوارم که درست باشه .خیلی دوست دارم همیشه از همه جلو بزنی ، تو هر کاری.
البته فک کنم همه ی مامانا اینطورن!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی