عذاب وجدان
✍️ تایید و انتشار مطلب
دیروز و امروز صبح با هم دعوامون شد...
تو گریه کردی....
من سعی کردم بی توجه باشم!
میدونم تو هم مثل ما روزهای سختی رو میگذرونی اما به خدا نمیدونم باید چه کرد...
کلاس زبان باید بریم... و مهد و تو هر روز از من میپرسی مامان فردا مهد تعطیل.. مامان میخوام بازی کنم... و... نمیدونم چه کنم.
بزرگترین عذاب وجدانهای من از وقتی شروع شد که مادرت شدم.
یادت نره هرگز عسلک..با تمام کاستی هام تو رو دوست دارم.
تو هدیه بینظیر خدا برامی
دیروز و امروز صبح با هم دعوامون شد...
تو گریه کردی....
من سعی کردم بی توجه باشم!
میدونم تو هم مثل ما روزهای سختی رو میگذرونی اما به خدا نمیدونم باید چه کرد...
کلاس زبان باید بریم... و مهد و تو هر روز از من میپرسی مامان فردا مهد تعطیل.. مامان میخوام بازی کنم... و... نمیدونم چه کنم.
بزرگترین عذاب وجدانهای من از وقتی شروع شد که مادرت شدم.
یادت نره هرگز عسلک..با تمام کاستی هام تو رو دوست دارم.
تو هدیه بینظیر خدا برامی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی