آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

خاطرات گذشته

1393/3/25 15:46
نویسنده : مسی
177 بازدید
اشتراک گذاری

درست پارسال همین روزا بود که رفتم دکتر واسه چکاب 7 ماهگی.تازه از الموت اومده بودیم و کلی بهمون خوش گذشته بود. امسال که رفته بودیم الموت کلی واسم جالب بود که آخه من چه جوری تو این جاده 7 ماه حامله اومدم!!

دکتر معینی عزیز تا سونو کرد، گفت بچه ات خیلی ریزه و در ضمن آب دور جنین هم از مقدار لازم کمتر!!! گفت اگر همینطور پیش بره باید بچه رو زود به دنیا بیاریم و بزاریم تو دستگاه!!

بهم گفت برو پیش یه دکتر دیگه که سونوگرافی کنه، اگه مشکل مالی نداری برو پیش دکتر فریور که مثل اینکه استادش بود.

خدا میدونه چقدر ترسیده بودم، بدو بدو با چشمهای گریون  و تنهایی رفتم تا دکتر فریور سونو کنه، انقدر قاطی بودم که آدرسا رو نمی فهمیدم، زنگ زدم شرکت و به صدیقه و رضوانی گفتم آدرس و شماره دکتر فریور و موسسه رویان و واسم پیدا کنن!!

خلاصه با هزاربدبختی و گریون رسیدم مطب دکتر فریور، اما گفت وقت نداره  و شماره ام و گرفت تا بعد اگه وقتی خالی شد خبرم کنن ، بدو بدو رفتم رویان، به زور تونستم با التماس ازشون بخوام سونو کنن،خلاصه دکتر احمدی گفت شروع IUGR و باید مراقب باشیم.

عصری آرش از اون شرکت اخوان لعنتی و صدیقه از شرکت  اومدن مطب پیش من ،  آخه من مستقیم رفته بودم مطب دکتر تا زودتر خیالم راحت شه . خلاصه ساعت 9 نوبت ما شد .دکتر دید و گفت حدسم درست بوده!!

گفت فعلا پروتئین بیشتر مصرف کن و استراحتت رو بیشتر کن !

باید هر روز کلی گوشت و مرغ و تخم مرغ می خوردم... اونم با اون ویار بد!

چند روز بعد از مطب دکتر فریور هم تماس گرفتن ، رفتم و دکتر فریور گفت همه چیز خوبه اما باید آب و پروتئین بیشتر مصرف کنی.

اما هر بار که می رفتم رکتر وزنم هیچ تغییر نمی کرد رو همون 64 مونده بودم و نیم کیلو بالا و حتی گاهی پایین می آمدم! خلاصه ماه 8 دکتر گفت من خیلی تعجب می کنم که  دکتر فریور IUGR تشخیص نداده .و گفت دوباره برم پیش یه دکتر دیگه نیاوران!

جالب اینجا بود که از 7 ماهگی دیگه تنها نمی رفتم  دکتر و یا 1 بارش رو داداش عباس اینا اومدن  و 1 بار هم با صدیقه رفتم .

اما انگار حسم درست بود که فکر می کردم تنهایی واسم بد یمن.

خلاضه زنگ زدم مریم ،گفتم مریم اگه کار نداری بیا پیشم نمی خوام تنها باشم می ترسم.با هم رفتیم و اونم گفت قطعا IUGR و آب دور جنین بسیار پایین!!!

دیگه دکتر استراحت مطلق داد و منی که تا هفت ماهگی انقدر حالم خوب بود که الموت هم رفته بودم ، خونه نشین شدم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

ساعت دیواری برای اتاق کودک
3 تیر 93 11:55
خوشحالم که خوبید و روزهای سختی گذشته و می گذرد. بهترین آرزو ها رو دارم براتون. مدلهای جدید رسید. منتظر حضور و نظرتان هستیم.
mahtala
9 تیر 93 11:54
سلام ! چه ماجراهايي داشتي ... كاش بقيه رو هم مينوشتي