نبودن من
چند شب پیش داشتم به نبودن خودم فکر میکردم.
روزی که پیش می آد بالاخره.
داشتم فکر میکردم چقدر از ته قلبم آرزو میکنم که جلو تر از خیلی ها برم، برادرها، دوست هایی که دوستشون دارم، همسرم و البته و هزار البته تو.
بعد به زندگی بدون خودم فکر کردم.
حس کردم خیلی ها ناراحت میشن.
و شاید تنها .
شایدم نه بد نشه واسشون:)
و خودم ، دنیایی که نمی شناسم..
نمی دونم همیشه دیدگاهم به مرگ یه زندگی بهتره که واسه ندیدنش از ترس به این دنیا چنگ میزنیم...
اما تو...
خیلی اوقات یاد حرف مامانم می افتم...
امیدوارم در هر شرایطی قوی باشی و در کنار کسانی که حقیقتا دوستت دارند.
گاهی به مرگ فکر می کنم
و به نبودنم در کنار تو
صادقانه میگویم
تنها هراسم :
جهنم بی مادری توست.
هرچند...
برای تو بهشتی نساخته ام..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی