مهد کودک
دیگه تقریبا 3-4 ساعت و راحت مهد می مونی و من میرسم که به کارهای خودم برسم و کاری رو که شروع کردم به یه جاهایی برسونم .
راستش گاهی فکر میکنم آیا کارم درست؟
نمی دونم دخترم.
اویل خیلی گریه میکردی. اما الان به راحتی از من خداحافظی میکنی و میری ، تو مهد خیلی میگن که بچه ی آرومی هستی و ..
انقدر که بهت گفتم مامان صحبت کن ، با گریه مشکلاتت حل نمیشه و کسی به حرفت گوش نمی ده، یاد
گرفتی میگی " مامان تومهدگریه نکردم ،حرف زدم"!!
اما خوب یه چیزایی هم یاد گرفتی که واسه من خیلی خوشاسند نیست .
مثلاً اینکه شبا میگی "مامان هاپو میآد مارو میخوره؟"و من که همیشه سعی کردم بهت ترس بیخود ندم اولین بار که این و شنیدم نمی دونستم باید چی کارکنم!!
-"مامان من زبون ندارم، نمی تونم حرف بزنم"
-"سلامت کو،سلامت و خوردی"
...
گاهی اوقات واقعا نمی دونم باید چه جوری برخورد کنم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی