شیرین ربونی های جدید دخترم
1-عزیز دلم چند روز پیش داشتم با عجله کار می کردم که شما هی می آمدی میگفتی ، مامان بازی، مامان آب، مامان و.... و همش باهام صحبت میکردی و وقتی من بی اعتنا میگفتم "آها خوووب" می گفتی " مامان با من حرف بزن!!" منم یهو دیگه خسته شدم و گفتم خدایا و الکی گریه کردم . بعد شما اومدی و با اون زبون شیرینت گفتی: مامان چی شد؟ ها؟ بادبادکت تیکیده( ترکیده) !! واقعا دلم میخواست بخورمت!! 2-دیروز داشتم کار میکردم که بیسکویت خواستی و وقتی بهت دادم گفتی: مامان ببما( بفرما) گفتم : مرسی عزیزم میل ندارم گفتی :مامان ببما، خومزستا!!_ خوشمزه است ها) ، بببما تارف نکن!! چی کار می تونم بکنم با تو مننننننننننن...
نویسنده :
مسی
1:36