مریضی خاله وجیه
چند وقت بود که می دونستیم خاله وجی مریض. اما هی پشت گوش می انداخت . تا اینکه بالاخره رفت دکتر و جواب یه سری از آزمایشها خوب در نیومد. تا اینکه دوباره یه آزمایش دیگه داد. روز 2 شنبه بهم از بیمارستان که جواب آزمایشش رو گرفت زنگ زد و گفت که متاسفانه جواب آزمایش خوب نیست و دوباره باید تکرار بشه. خیلی عصبی شدم و خیلی پر استرس . سریع وسایل رو جمع کردم و رفتم پیشش تا هم شاید بتونم روحیه اش رو خوب کنم و هم اینکه تو اینترنت سرچ کنم و یکم بفهمم دقیقا اوضاع چه جور. خدا رو شکر که رفتیم. چون جدا فکر میکنم خوشحال شد و همینطور بقیه . انقدر که غزل وقتی ما رو دید از شادی گریه کرد!!! اما جواب آزمایش امیدوارم همونطور که من فهمیدم خیلی هم بد ن...
نویسنده :
مسی
23:05