فرمول جادویی
شیرین زبون مهربونم دوست داشتنی من امشب شام و که خوردم به بابا گفتم من دیگه با اجازت از سر سفره بلند میشم. چون اگر بشینم الکی هی میخورم. پاشدم و رفتم طرفا رو یه سری گذاشتم تو ظرفشویی ... همین حین تو یهو به آرش گفتی... بابا شما هم همینطوری؟ آرش گفت :آره بابا بعد گفتی: پس بابا شما بشین بخور که خرو پف کنی! بعد هم گفتی من و بابا هی میخوایم از هم مامان و بدزدیم! من پلانکتونم.. بابا آقای خرچنگ مامان هم فرمول جادویی! آخه قربون اون ذهن خلاقت بشم من که آنقدر با مزه صحبت میکنی! امروز برات یه کتاب شاهنامه خریدم و تو خیلی دوسش داشتی و چند صفحه ازش رو خوندی... عاشقتم بی نظیر دوست داشتنی من ...
نویسنده :
مسی
22:40